حرف های خودمانی

وبلاگی برای گفتم و شنیدن واقعیات زندگی و تلاش برای رفع مشکلات آن

حرف های خودمانی

وبلاگی برای گفتم و شنیدن واقعیات زندگی و تلاش برای رفع مشکلات آن

عشق غیر واقعی

عشق ، صفا ، صمیمیت ، محبت و هزاران واژه زیبای دیگر
معنای لغات فوق را می دانیم اما چرا ؟ چرا ما جوانان و حتی نوجوانان ایرانی آنها را گاه و بی گاه بکار می بریم؟ آیا واقعا در درک آنها هم موفق هستیم ؟ نه دوست عزیز اینها تماما صحبت هایی است که من و تو فقط آنها را شنیده ایم و شاید هیجگاه در زندگیمان آنها را درک نمی کنیم و شاید با کوچترین ارتباط تصور می کنیم عاشق شدیم ، اما ، اما نمی دانیم که به باتلاقی وارد شده ایم که بیرون آمدن از آن هر چند ممکن است اما سبب افسردگی و احساس شکست می شود . شاید این نکته به ذهن راه یابد که تجربه کردن این موضوع سبب انتخاب درست می شود اما این را بدانید و می دانید که این طور نیست شما و من فقط زمان را از دست داده ایم زمانی که شاید درکش برای ما جوانان راحت نیست می دونی چرا ؟ نه چون هیج وقت محتاج زمان نبوده ای !‌ البته خیلی ها در زمان سرنوشت به اهمیت زمان پی می برند ( قابل توجه پشت کنکوری ها ) اما دیگر دیر شده . اما آیا واقعا دیر شده ؟ باز هم می گویم نه ! (‌جلوی ضرر را هر زمان که بگیری منفعت هستش اینو دیگه حتما قبول داری ) می گویم نه چون باید در کنار تمام صفات خوب صفتی را اضافه کنی که تو را همواره به جلو فرا خواند منظورم امید و توجه به آینده است . دوست من عاشق بشو اما درست ! دل به کسی بسپار که مطمئن هستی عاشق وجودش شده ای ؟ قبول دارم ما در یافتن معشوق واقعی خود دچار مشکل می شویم اما بدان زمانی عاشق هستی که دیگر نتوانی زندگی کنی ! گوشه گیری و دنبال همدم می گردی تا درد دل کنی اما وقتی پیدایش می کنی نمی توانی چیزی به او بگویی ! دوست من همواره این را به خاطر بسپار زمانی که به کسی دل سپردی به دیگران هم اعتماد کن چون به قول یکی از دوستان در گودالی فرو رفته ای که حتی دو قدم جلوتر را هم نمی توانی ببینی ؟ دوست من خانواده مطمئن ترین ارگان برای اطمینان هست و هیج گاه بدی تو را نمی خواهد شاید تو با دوستانت راحت تری اما هیج دوستی پدر و مادر و خواهر و برادر نمی شود . صحبت های تکراری من را به خاطر بسپار و اگر مخالفی یا نظری در مورد آن داری با من در میان بگذار و اگه شکست عاطفی دیده ای با دوستان در وبلاگ خودمانی در میان بگذار شاید راه حلی برای نجات دوستانی باشد که در این راه قدم گذاشته اند .
Copyright 1384-85 EasySpeak
نظرات 2 + ارسال نظر
فردان جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:36 ب.ظ http://aber.blogsky.com/

سلام
ممنون که به وبلاگ من سر می زنی.مطلبتو دست و پا شکسته خوندم اما ذخیره اش کردم که سر وقت بخوانم.
موفق باشی بازم به من سر بزن شاید لینک شودیم.

علی دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:30 ق.ظ

من یک عاشق بودم و همه خصوصیات یک عاشق و عشق واقعی رو داشتم و از این عشق هم مطمئن بودم و هیچ مشکلی در این بین نمی دیدم و به قولی همه کفه ترازو طرف من بود. من ۲۵ سالمه و می تونم فرق احساساتی شدن یا جو گیر شدن یا شهوت یا عشق رو تشخیص بدم ولی نمی دونم چرا موقعی که مطمئن شدم که عاشق کسی هستم اون از من فراری شد و با کس دیگری حتی ازدواج کرد و از من معذرت خواست و نفهمید که زندگی من را داغون کرد و من هم خیلی راحت انو بخشیدمش ولی خودمو نمی تونم ببخشم از این اشتباهی که کردم و عاشق شدم ولی گاهی اوقات فکر که می کنم میبینم که من اشتباه نکردم و یه دلیلی باعث این جدایی شد شاید بتونید راهنمایی ام کنید. ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد